روانشناسی  انتخابات  و 48  ساعت پایانی انتخاب
با  بالا گرفتن تب تبلیغات در انتخابات ، معمولاً به وضعیت روانی نامزدها و رای دهندگان توجه نمی کنیم. بدون شک این جنبه توضیح می دهد که چگونه رقابت انتخاباتی بین طرف های رقیب به موقعیتهای حساس رسیده  و  نفس در سینه ها حبس می شود. گرچه دقیقاً  جز آنچه بر زبان می آورند، روشن نیست   و نمی دانیم در ذهن کاندیداها و رای دهندگان چه چیزی جریان دارد؟ چگونه می توان انتخابات را از نظر روانشناختی تحلیل کرد؟ اینها برخی از سؤالاتی است که روانکاوی انتخابات، در این  نوشتاربه آنها پاسخ می دهد.
" روانشناسی "رفتار یک نامزد و رای دهنده را در طول انتخابات چگونه می بیند؟
 در کشورهای صنعتی از ابتدای قرن گذشته مطالعات جامعه شناختی زیادی انجام شد و نظریه های مختلف و رویکردهای تحلیلی در مورد رفتار انتخاباتی پدید آمد. شاید مشهورترین روانشناسان این زمینه دو آمریکایی  بنام "لازرزفیلد" و "فیلیپ" باشند که قبلاً مکتبی در این زمینه تأسیس کرده اند ، گرچه آنها عمدتاً به گشتالت (مکتب رفتاری) اعتماد داشتند.اما  تخصصهای روانشناختی را بعداً  با تأثیر متغیرهای دیگری مانند نیازها ، انگیزه ها ،  آستانه ی تحمل ، عقاید ، سطح اقتصادی ، جهت گیری فردی ، خصوصیات شخصیتی و غیره را مورد مطالعه قرار دادند. مهمترین نتیجه در  زمینه ی مورد بحث  این است: تصویری که شخصی در مورد خود دارد ، تا حد زیادی با کیفیت کاندید یا نامزدی را که ممکن است در زمان  تصمیم گیری نهایی انتخاب شوند ، تعیین می کند. در مورد "نامزد "نیز گفته می شود ، که بیشتر بر روی یک نمونه خاص از رای دهندگان متمرکز است ، که به ترکیب روانشناختی و آرزوهای شخصی وی نزدیک تر است.
 در مغز نامزد و رای دهنده در هنگام انتخابات چه اتفاقی می افتد؟
اگر فردی در طول مبارزات انتخاباتی  مرحله ی سیر "مغز رأی دهنده" را ترسیم کند و تأثیر آنها را بر وی نظارت کند ، با جمع بندی داده های حاصله، نتیجه  ی می گیرد که  ممکن  است با بسیاری از تعصبات و دیدگاه کلیشه ی ما مطابقت نداشته باشد.
"درو وستن" در کتاب خود با عنوان "مغز ی" می گوید: "ذهن ی یک مغز عاطفی است که تحت تأثیر  برانگیزش هاست  که در کنار یک بلوک عصبی عقلانی  به یک ارزیابی عینی و منطقی از وزن واقعیت ها ، محاسبه اعداد و ارزیابی ت ها  می پردازد و برای رسیدن به تصمیم صحیح  این فرایند را دربرمی گیرد"
یک فرستنده (نامزد) وجود دارد ، که پیام انتخاباتی را منتشر وتوزیع می کند و یک گیرنده (رای دهنده) که پیام را دریافت می کند. فرستنده از تمام وسایل موجود برای به دست آوردن  نظر مثبت  رای دهنده استفاده می کند. مرکز مغز مسئول تصمیم گیری برای انتخاب نامزد در انتخابات ، محورتصمیماتی است که تطبیق هیجانات و احساسات آن فرد را بر عهده دارد. هنگامی که این مرکز یک پیام دریافت کند ، تصمیم گیری مثبت و چه منفی را مرور می کند  و این روند تا زمانی که  بصورتی خودکار تثبیت نگردد ، تکرار می کند، به خصوص اگر فرد هم گرایش فکری اش باشد یا "ترقی خواه"مورد نظرش ، به یک الگوی ثابت تبدیل شود. اما از آنجا که اکثریت مردم حزبی نیستند ، پیامهای دریافت شده  بی اثرباقی نمی ماند: ممکن است یک رأی دهنده در این انتخابات از این پیامدر این مقطع زمانی "اطمینان یابد" ولی در انتخابات آینده آن را رد کند  و این دقیقاً همان چیزی است که به اصطلاح بازی دموکراسی را تشکیل می دهد ، اما این بازی  همیشگی نیست.
 آیا می توانیم از یک "مغز ی"( (Political Brain)صحبت کنیم ، همانطور که روانشناسان غربی از آن صحبت می کنند؟
 از لحاظ تئوری غیرممکن است که افراد  فعال  انتخاباتی را  در جایی بدون "ذهن ی" تصور کنیم، بررسی  روانشناختی از رأی دهندگان ممکن است منجر به کشف الگوهای و انواع مختلف رأی دهندگان شود. رأی دهنده "قاب دار( رای ثابت وسابق) و پارتیزان جناحی" وجود دارد که از قبل تصمیم گیری می شود. و  مرددها  و  "شاهین های فرصت جو " نیز انواع دیگری از این مجموعه هستند که تصمیم می گیرند تا دعواهای انتخاباتی را انجام دهند ، زیرا اکثریت قریب به اتفاق رأی دهندگان را همین  چند بخش تشکیل می دهند.  "رأی دهنده ارمان طلب" رای دهنده ای وجود دارد که ایدئولوژی خاصی را اتخاذ می کند. رأی دهنده "محتاط" نیز وجود دارد ، که  برنامه های همه ی طرف ها را   مقایسه می کند ، و از نزدیک و به طور منظم پیگیر انتخابات است. مقوله ای دیگر با اهمیت کمتری نیز وجود دارد ، ممکن است ما آن را "گروه فرعی" بنامیم ، که عمدتاً مبتنی بر لحظه شمار دقایق آخر ، خود را تحت تاثیر موجی ساختگی یا واقعی یا سفارش خصوصی نشان دهند
درمورد رأی دهنده " سطحی" که اغلب قربانی نفوذ رسانه ها یا تحلیلی های مصنوعی قرار میگیرد است. اگر رسانه ها "بخصوص دیداری و شنیداری" از نامزدها  با حجم بیشتری میگویند  ، او با آنها  هم آواز می شود.
البته  معدود رأی دهندگانی ممکن است وجود داشته باشند که این شعار را دنبال کنند : " هدف"  وسیله را توجیه می کند" ، یعنی بدنبال عملی کردن نظر "ماکیاولی" که ی و حزبی فکر کرده است باشد ، ممکن است فردی در منطقه ای که تمدار مورد علاقه اش که  از نظر جذب رای ضعیف باشد به  او رأی ندهد و شانس "حریفی" که بیشتر است ، برای جلوگیری از موفقیت  حریف فرضی ؛ به شخص ثالثی رأی می دهد؟!  که می توانیم بگوییم این رفتار ی احساسی و یک فرصت طلبی فوری است؟!
 برخی از دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسی قانع شده اند تا روشهای جدیدی را در مورد نحوه عملکرد بازار اقتصادی کشف کنند  که این موضوع به Neuromarketing( فرمت عصبی مغزبه روش بازاریابی) معروف است. این علمی که مبتنی بر بررسی عصبی مغز مصرف کننده است نه تنها آنچه را که فکر می کند بلکه پیش بینی رفتار آینده وی و کالاهایی را که او می پذیرد برای آینده، پیش بینی می کندتا میزان  و زمان انقضای مصرف آنها را هم لحاظ می کند این روش بازاریابی، در ت نیز وجود دارد و صحنه  انتخاباتی جوامع نیز از این امر در امان نیست ، حتی اگر کسی از روشهای بسیار ابتدایی استفاده کند. در این زمینه ،با اظهار "فروتنی ی" برای گرفتن "حمام پرطرفدار" وارد فضای عمومی می شود و می کوشد تا تصویر خود را صیقل کرده وبراق  نشان دهد و در این راه از تمام وسایل ارتباط جمعی استفاده می کند: وسایل ارتباطی صوتی ، تصویری و نوشتاری ، رفتن به خیابانها و کوچه های تنگ  وتاریک و دید و بازدید از فراموش شدگان اجتماعی وتا جذب شخصیت ها برجسته در جامعه و یا حتی پرداخت هزینه ای برای حضور برخی از این مجموعه در کنار خود در طول انتخابات انتخاباتی از جمله هوچی ها ، ورزشکاران ، هنرمندان ، خوانندگان و غیره. را بکار میگیرد.
 چگونه رأی دهنده  در حوزه ی انتخابیه ی ما  این "بازاریابی  انتخاباتی را " ارزیابی می کند؟
  رأی دهنده منطقه ما  در حال حاضر  کسل  و بی تفاوت نیست ، اما یک رأی دهنده  دائم درحال انتظار، به دنبال علت عدم تحق رویای قبلی ،تامین رفاه و معیشت است و آرزو می کند تا فردایی بهتر داشته باشد گرچه او اعتماد به بسیاری از تمداران را از دست داد ه است، و انتظار زیادی از آنها ندارد،   او با  دقت  به عملکرد همه طرف ها متقاعد شده است که آنها باید حرف های عملی تری در برآوردن انتظارات و مطالباتشان داشته باشند
 یک فرد ،رقیب همتای خود در تضاد با منافع  جامعه ؟ منافع ومصالح هستند که ثابت می کنند نه دوستی ها همیشگی اند ونه خصومت ها  ؟!
  یک رابطه دیالکتیکی بین این  سه وجود دارد، موضوع که از هیچ طرفی قابل جدا شدن نیست. منافع است و"بویژه منافع خاص" ، طرف قابل جدا شدن  وکاهش یافتن یا حتی فراموش شدن منافع عمومی است به این معنا ، منافع مشترک مبتنی بر جمع منافع شخصی و عمومی است ، که منافع شخصی با منافع  عمومی ترکیب شدنی است (همانگونه که آگاهی جمعی مبتنی بر مؤلفه های آگاهی فردی است) .وهمواره بخشی از آن است ولی غالباً منافع عمومی ، جزء ، منافع شخصی در نزد بسیاری افراد بشمار نمی آید همانگونه که نقش مفید فردی که می تواند برای عموم مفید باشد، گاهی نادیده گرفته می شود ویا برای انجام معامله ی ائتلافی با قربانی کردن منافع مردم صورت می گیرد تا فرد یا افرادی به هدف و انگیزه های صرفاً شخصی دست یابند.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه خبری ؛علمی؛ فرهنگی آذرنیوز ترجمه و تایپ تیم امنیتی امپراطوری سیاه آب و آینه Stephanie لينک سازي Joi •●ghomar●• Amy